پیمان
خداوندا
تو را به بزرگی نام او
تو را به پاکی نگاهش
تو را به عشق زیبایش
تو را به آرامش صدایش
تو را به همه ی بندگان پاکت چون او
تو را به همه ی جلالت قسم میدهم
مرا ببخش ...
مرا لایق گردان
مرا جرعه ای بنوشان
...
امروز تقویم روزهای گذشته را ورق زدم
و دیدم که ... چه خالی ام
هیچ ندارم جز نگاهی خیس به دست های تو
خداوندا
به جبران روزهای بی نورم
به جبران لحظه هایی که قدر ندانستم
به جبران نوایی که نشنیدم
با تو پیمان میبندم
تا با هر چه توان
تا با همه ی نفس هایی که می آید و میرود
عاشق باشم
و به پای همه ی روزهای باقی
عشق بریزم
کمکم کن
که رو سیاهی ام را با دوست داشتنش جبران کنم...
کمکم کن
که باشم
آنچنان که باید باشم
آنچنان که انسان بمانم
...
خداوندا یاریم کن بی تو هیچم
سلام عزیزم دیشب خوابتو دیدم[ماچ] نیستی؟
تویه جای بزرگ روضه بود ما هم باهم نشسته بودیم[لبخند] دفعه پیش که اومده بودی فردای روزی که خبردادی ما رفتیم دبی حدس میزدم سر تو هم شلوغ باشه نخواستم مزاحم شم آخه از برادرم دیدم وقتی میاد چقدر شلوغ میشه سرش آره واقعا بوها اعجاب انگیزن هر کدوم آدمو یه جایی میبرن[افسوس]
راستی امتحانت چی شد؟ دادی؟
وااای عزیزم تبریک میگم منو بپرسی یه هفته ای میشه لای کتاب باز نکردم [ناراحت]
سلام دوست من .نیایش زیبایی بود .قلمت سبز و جاودانه باد[گل][لبخند]
سلام دوست من .نیایش زیبایی بود .قلمت سبز و جاودانه باد[گل][لبخند]
سلام دوست من .نیایش زیبایی بود .قلمت سبز و جاودانه باد[گل][لبخند]
سلام به پسرم نامی [ناراحت]
cheghad khube adama ba khodaye khodeshun injuri bashan ...